نفس سبز

اگرخارم اگر خاشاک نکن کاری بسوزانم تن خشک وجودم را.کشم شعله زنم آتش همان دستی که خشکانیدتمام سبزی من را...

نفس سبز

اگرخارم اگر خاشاک نکن کاری بسوزانم تن خشک وجودم را.کشم شعله زنم آتش همان دستی که خشکانیدتمام سبزی من را...

وخدازن را آفرید!

 

 وقتی خدا زن را آفرید ،او تا دیر وقت روز ششم کار می کرد. یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد:چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟ خداوند فرمود:

آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید؟  

 

او باید قابل شستشو باشد،اما نه از جنس پلاستیک ،با بیش از دویست قسمت متحرک با قابلیت جایگزینی.اوآنها را باید برای تولید انواع غذاها بکار ببرد،او باید قادرباشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد،آغوشش را برای التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب شکسته بگشاید.

او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد. فرشته تحت تاثیر قرار گرفت.

"فقط با دودستش......این غیر ممکن است!"

و آیا این یک مدل استاندارد است؟

" اینهمه کار برای یک روز....تا فردا صبر کن و آنوقت او را کامل کن".

خدا فرمود :این کار را نخواهم کرد و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم است،کامل خواهم کرد.

وقتی که ناخوش است ،از خودش مراقبت می کند.او می تواند 18ساعت در روز کار کند.

فرشته نزدیکتر آمد و زن را لمس کرد.

اما ای خدا،اورا بسیار لطیف آفریدی".

خداوند فرمود:بله او لطیف است،اما او را قوی نیز ساخته ام.نمی توانی تصور کنی که او چه سختیهایی را می تواند تحمل کند وبرآن فائق شود.

فرشته پرسید :آیا او می تواند فکر کند؟

خداوند پاسخ داد:نه تنها می تواند فکر کند ،بلکه می تواند استدلال و بحث کند.

فرشته گونه های زن را لمس کرد. "خدایا ،به نظر می رسد این موجود چکه می کند!شما مسئولیت بسیار زیادی بر دوش او گذاشته ای."

"او چکه نمی کند.....این اشک است"خداوند گفته فرشته را اصلاح کرد.

فرشته پرسید "این اشک به چه کار می آید؟"

اشکها وسیله او برای بیان غم ها و تردیدهایش ،عشق اش و تنهایی اش،تحمل رنجها و غروراش است."

این گفته فرشته را بسیار تحت تاثیر قرارداد و گفت "خدایا تو نابغه ای .تو فکر همه چیز را کرده ای .زن واقعا موجود شگفت انگیزی است."

آری او شگفت انگیز است!زن تواناییهایی دارد که مرد را شگفت زده می کند.او مشکلات را پشت سر می گذارد و مسئولیتهای سنگین را بر دوش می کشد

او شادی ،عشق و اندیشه را باهم دارد.او می خندد هنگامی که احساسی شبیه جیغ کشیدن دارد.او آواز می خواند وقتی احساسی شبیه گریه کردن دارد،گریه می کند وقتی که خوشحال است و می خندد وقتی که ترسیده است

او برای آنچه اعتقاد دارد مبارزه می کندو علیه بی عدالتی می ایستد.وقتی که راه حل بهتری بیابد،برای جواب دادن از کلمه "نه"استفاده نمی کند.او خودش را وقف پیشرفت خانواده اش می کند. او دوست پریشان حالش را نزد پزشک می برد.

عشق او مطلق و بدون قید و شرط است.

وقتی فرزندانش موفق می شوند گریه می کند . واز اینکه دوستانش روزگار خوشی دارند خوشحال می شود.

او از شنیدن خبر تولد و عروسی شاد می شود.

وقتی دوستان ونزدیکان او فوت می کنند دلش می شکند.ولی او برای فائق آمدن بر زندگی نیرو می گیرد. او می داند که یک بوسه و یک آغوش می تواند یک دل شکسته را التیام بخشد.

او فقط یک اشکال دارد.

فراموش می کند که او چه ارزشی دارد....

این مطلب رو برای تو دوستم نگاشتم که اگر مونثی بدانی تا چه حد خارق العاده ای و برای تو دوستم اگر مذکری که نیاز به یادآوری داری..........!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد