...
...
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بدداشتیم...
خوابیم یا خودمونو زدیم به خواب!
مگه میشه با چشمان باز هم خوابید؟
حتما میشه دیگه!
کرکره ای بین فکرو چشم!
می بینیم اما نمی فهمییم می بینیم اما ساکتیم می بینیم اما می ترسیم می بینیم اما خوابیم..
می بینیم اما ترجیح می دیم نبینیم خوب این بهتره..
دیدن مسئولیت داره فهمیدن بی هزینه نیست درد داره کسی هم که درد داره فریاد می زنه سکوت نیمکنه و...
این همه هزینه !!!! پس سکوت بهتره.سکوت سکوت سکوت
باز هم سکوت لعنتی..
سلام تشکر از مطلب خوبت
ما نه خوابیم و نه خدمون رو به خواب زدیم با اینک همه چیز رو میبینیم و میدونیم باز خودمون رو به نفهمی زدیم همین
سلام هم کیش.
پس کاملا سکوت نکردی! خیلی خوب چون سکوت طولانی افیون روح امثال ماست.
منتظر شکست سکوتتم.
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم اینسان ز کار
..
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
یاخودم!
سلام به روزم منتظر حضورتون[گل]
« دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش … چه بیآزار با دیوار، نجوا میکنم هر شب! … »
دوباره با من همراه شو .
تنها تو را خواهم چه اینکه از تن ها فاصله بسیار داری و تو را در میان این تکین و تکیده تن ها جدا یافته ام!
تنها در تو گم شده ام و تنها در توپیدامی شوم.
تنهایم مگذار!
جان دوست!
هرگز هرگز!
بوی گند حماقت داره خفه ام میکند!
و تنها وجود توست....
dorood bar to
دلم گرفته است...
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب میکشم...
چراغهای رابطه تاریکند...
چراغهای رابطه تاریکند...
وهیچکس مرا به افتاب معرفی نخواهد کرد...
وهیچکس مرا به میهمانی گنجشکها دعوت نمیکند...
پرواز را به خاطربسپار...پرنده مردنیست