ای نگاهت نخی از مخمل واز ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری،به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه همان وهم همان تصویری
که سراغش زغزلهای خودم می گیری
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسم به تکلم به دل آرایی تو
به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
شبحی چندشبی آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
درمن انگار کسی درپی انکار من است
یکنفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش
آه! ای خواب گرانسنگ سبکبار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم تشنه دیدار من است
یک نفر سبز چنان سبز که از سبزی او
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
آی بیرنگ تر ازآینه،یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست!
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه انقدر یکیست!؟
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش!
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
وتماشا گه این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
آن شبح شاد شبانگاه تویی...
ومن امشب قسم خوردم تو را هرگز نرنجانم...
چند وقت است که هرشب به تو می اندیشم.....
سلام عزیزم. ممنون از دعوتت.
شعرت واقعا عالی بود.
با قافیه ها
چهارپایه ای خواهم ساخت
و با اوزان
سنگ سنباده ای
آنگاه
آنها را به کول خواهم بست
و در کوچه ها فریاد خواهم کرد
آی ... احساس.......
تیز می کنیم .(رحمانی)
سلام به روزم دوست جون
عاشق اهنگ وبلاگتم
فقط اومدم یه حالی بپرسم.؛گل؛
دستم با تو بود و دلت با دیگری..
دلم با تو بود و نگاهت با دیگری..
نگاهم با تو بود و دستت با دیگری..
آری..
اینبار تو عاشق نبودی..
به روزم دوست عزیزم...
میان تاریکی
تو را صدا کردم
سکوت بود و نسیم
که پرده را می برد
در آسمان ملول
ستاره ای می سوخت
ستاره ای می رفت
ستاره ای می مرد
تو را صدا کردم
تو را صدا کردم
تمام هستی من
چو یک پیاله ی شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه
به شیشه ها می خورد
ترانه ای غمناک
چون دود بر می خاست
ز شهر زنجره ها
چون دود می لغزید
به روی پنجره ها
تمام شب آن جا
میان سینه ی من
کسی ز نومیدی
نفس نفس می زد
کسی به پا می خاست
کسی تو را می خواست
دو دست سرد او را
دوباره پس می زد
تمام شب آنجا
ز شاخه های سیاه
غمی فرو می ریخت
کسی تو را می خواند
هوا چو آواری
به روی او می ریخت
درخت کوچک من
به باد عاشق بود
به باد بی سامان
کجاست خانه ی باد ؟
کجاست خانه ی باد ؟
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
به روزم دوست خوبم
سلام
یه سر به ما بزن پست جدید شاید برات جالب باشه
منتظرتم
سلام
چندیست دلم یک دله با فتنه گران ست
این هم به یقین معجزه دور زمان است
چون فتنه گری بانگ عدالت طلبی شد
دل بهر خدا یک دله با فتنه گران است
بیداد چو شد میوه آزادی و قانون
بیچاره دلم عاشق ظلم و خفقان است
جایی که چکد خون دل از ابر بهاری
وله که بهاران خجل از فصل خزان است
روزی که شب قدر بود شام جهالت
قرآن متنفر ز حلول رمضان است
زاهد که وضویش همه از خون دل ماست
تکبیر نمازش به یقین ننگ اذان است
دیروز چو حلقوم ندا غرقه به خون شد
فردا به خدا روز ندای همگان است
با مرگ دو صد آرش و سهراب و سیاوش
این مام وطن دل نگران دل نگران است
دیدیم به دنبال هوا و هوس شیخ
هر لحظه فرامین خدا در نوسان است
چون با تو جهنم شده این ملک اهورا
بی تو به یقین غرفه ای از باغ جنان است
ما را چه به بدبختی لبنان و فلسطین
جایی که وطن یکسره در آه و فغان است
ای غره به همدردی با غزه و لبنان
آن کرد و بلوچ است که در حسرت نان
هرچند نبینی تو ولی ملت ایران
شیریست که بر پرچم خورشید نشان است
بر ملت ما تکیه کن ای شیخ که بینی
هر گوشه یکی آرش با تیر و کمان است
سوگند خدا را به قلم نیز نخواندی
در کیش تو اصحاب قلم مدحیه خوان است
از بس که شکستید قلمهای مخالف
هر نشریه ماتم کده اهل بیان است
بر دوش منه بار ستم را هله ای شیخ
این بار گران بار گران بار گران است
بانگیست که از یاس برآید این بانگ نه
حلقوم امید است که با جامه دران است...
همچنان
ره آسمان درون است
پر عشق را بجنبان
مثل همیشه زیبا دوست من...
از نظر انسانها،
سگها حیواناتی با وفا هستند
ولی از نظر گرگها،
سگها گرگهایی بودند که تن به بردگی دادند تا در آسایش و رفاه زندگی کنند!
(چگوارا)
" زندگی آنقدر کوتاه است که بعضی ها فقط میرسند کارهای ضروری خود راانجام دهند!!!" . فرد هند فاین
ممنون که سرزدید منتظر حضور گرم وصمیمیتان هستم موفق باشید
مثل یک درنای وحشی تا افق پرواز کن قصه ای دیگر برای فصل سرماساز کن
زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست بال های خسته ات را رو به فردا باز کن
سلام
نفس ...
امیدوارم خوب باشی و تازه نفس بمانی
ممنونم که منو لایق نگاه سبزت کردی
شمع خانه ام روشن به نظر شماست
ممنون میشم آدرس لینک موسیقی متنت رو برام بذاری
فعلا