نفس سبز

اگرخارم اگر خاشاک نکن کاری بسوزانم تن خشک وجودم را.کشم شعله زنم آتش همان دستی که خشکانیدتمام سبزی من را...

نفس سبز

اگرخارم اگر خاشاک نکن کاری بسوزانم تن خشک وجودم را.کشم شعله زنم آتش همان دستی که خشکانیدتمام سبزی من را...

تنهایی من وخدا!

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد بدون کار خدا بوده  

اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار "خدا" بوده ! ,

اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خورد نشی ؛ بدون تنها محرمت

خدا بوده

حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائی خفتت کرده ؛ شک نکن تنها مرهمت

خداست که  از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده !

آخه می دونی ؟ :

"خدا" خیلی تنهاست !!!

حالا بر خواسته ام!

 

 

 

 حالا بر خواسته ام! چه ها می بینم؟ چه دنیایی است!چه زمینی چه آسمانی....! دیگر زمینی نیست و همه آسمان است ! هستی سردری است آبی رنگ ! ملکوت فرود آمده است ! ماورا پرده بر انداخته است! آسمان بهشت بر چشمهای مجذوب من به لبخند بوسه می زند. آسمان های عرش خدا در قطره گرم اشک من غوطه می خورد .... چه آسمانهایی ! به پهنای عدم ! به جلال خدا! به گرمای عشق! به روشنایی امید ! به بلندی شرف! به زلالی خلوص! به آشنایی انس به پاکی شکوه زیبا و مهربان دوست داشتن...! چه می گویم؟ کلمات تنبل و عاجز و آلوده را کجا می برم؟ خاموش شوید ای کلمات ! از چه سخن می گو یید؟ و من اکنون در آستانه دنیایی ایستاده ام که در برابرم آنچه از آن دنیای خورشید و خاک و زندگی به چشمم می آ ید سکوت است و بس....